چند سال پیش، اواسط دوره دکتریم، یکی از دانشجوهای دکتری رئیس دانشکده با لیستی وارد آزمایشگاه ما شد برای جمع کردن اسامی اردو. خب، ماها هیچ کدوممون محلش نذاشتیم. اصلا، دانشجوی بورس استادمون هم برای تاکید گفت که بچه ها هیچ کدوممون ثبت نام نمیکنیم.

دلیل واضحی برای این کار داشتیم. دلیلش بیشتر استاد و دانشگاه بود. به هر حال، ماها میتونستیم به دلایلی خودمونو راضی کنیم که این اردو رو به عنوان تنها اردویی که یک دانشجوی دیگه زحمتشو کشیده، بریم، ولی به دلایل بیشتری نمی خواستیم که بریم. مهم ترین دلیلش هم اخلاق خود استادمون بود. استادمون اخلاق خاصی داشت. براش یا باید مقالاتی میدادیم که مورد تایید وزارت علوم باشه و در لیست سیاه نباشه (که این ظاهرش بود)، و یا باید نرم افزاری میدادیم که اون دلش بخواد که ازش استفاده کنه. برای اینها هم حد تایید نکرده بود. مثلا خود من خواسته اولشو برآورده کرده بودم، ولی تا زمانی که مقالاتم Springer با رتبه Scopus نشد، کارم رو برای فارغ التحصیلی قبول نکرد؛ نمی ذاشت، به راحتی دکترامونو بگیریمو به قول خودش بریم سرخونه زندگی هامون. این بود که اون اردو به معنای زهر واقعی بود، برامون.

 

ولی واقعا اون اردو خوب بود؟ به نظر من خوب بود. مثلا فرض کنید، دانشگاه یک جایی رو مشخص کرده که هرسال همه دانشجوهای سال قبل برای تمرین استقامت هم که شده میرفتن اونجا. اینطوری آرزوی بیشتر پدرمادرها که بچه هاشونو میفرستن دانشگاه تا استقامتشون زیادتر بشه، برآورده میشد. بعد، فکر کنید مثلا میرفتیم اردویی که اونجا سایر دانشجوهای ترم بالایی، حتی رشته های دیگه هم بودن. چقدر خوب بود؟ آشنا میشدیم دیگه. چه بسا مثلا با محیط زیست اونجا آشنا میشدیم و گونه های نادر و در معرض انقراضشو هم تکثیر میکردیم. اینطوری شاید، حتی دانشگاه رفتنمون هم توجیه میشد.

آبشار و اردو


تیم شناور هوشمند کارون دانشگاه ,اردو ,مثلا ,اونجا ,استادمون ,دانشجوهای ,آشنا میشدیم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

webino Geo GTA معرفی دستگاه های حکاکی و برش لیزری آگهی نیازمندی های روز نیازپرداز طناز دانش و علم ابزار گرافیک دانلود کده